سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسم عاشقی

وقتی امسال رو با سال قبل مقایسه می کنم تنها چیزی که به ذهنم میاد اینکه که بگم:

"خدایا شکرت"!!

سال 1390 رو با امید تحویل کردم!از یک ساعت قبلش تا صبح با هم چت کردیم!خیلی خوش گذشت به هر دومون.....تو تعطیلات عید شاید حدود 10 ساعت با هم چت کردیم!

تا اینکه........

روز دوشنبه اومد؛هر جوری بود ساعت 10 شب رفتم دیدنش!فردا صبح هم اومد محل کارم با هم بودیم و با هم برگشتیم خونه....

دو روز رو رفت مسافرت و بالاخره وقتی خواست برگرده تا ترمینال همراهیش کردم(برای اولین بار)!

براش کتلت درست کردم و با چند تا خرت و پرت بردم واسه اینکه نگه بلد نیستی غذا درست کنی...!

تا دم اتوبوس با هم بودیم و سریع ازش خداحافظی کردم و اومدم خونه......

حالم خیلی خوبه ولی نمی دونم چرا نگرانم!

نگران از اینکه داریم به 28 فروردین ماه نزدیک میشیم،خیلی سعی می کنم خودم رو کنترل کنم و افکار منفی رو راه ندم ..........

موقع تحویل سال یکی از دعاهامون این بود که امسال سالی باشه که به هم برسیم.....

نسبت به قبل نا امیدیم به صفر رسیده تقریبا" اما به هر حال نگرانی هم تا حدی وجود داره........

هرچند داریم سعی می کنیم خیلی آهسته بریم جلو و با خانواده ش کنتاکتی نداشته باشیم،هر چند بارها تاکید کردم که نباید لب از لب باز کنه اما؛

به هر حال نباید بی خیال بشیم!!با همه خوشی هایی که داریم اما هیچ چیز مثل کنار هم بودن به ما آرامش نمیده،بعضی وقتها دوریش به حدی بهم فشار میاره که ناخودآگاه میزنم به گریه!

این دفعه به اندازه ای که نا امید بودم امیدوارم!نمی دونم چرا فقط یه حسه که امیدارم درست از آب دربیاد...

اینکه خانواده ش ظاهرا" از موضع خودشون کناره گیری کردن و فعلا" آتش بس هست یه امتیاز مثبته!

این هدف هم مثل هدف های دیگه باید یه وقتی داشته باشه،امیدوارم حداقل تا چند ماه آینده خدا کمکمون کنه و تکلیفمون روشن شه.........

جدا از همه نگرانی ها استرس با هم بودن و کسی نفهمیدن از همه چیز بدتره هرچند ما خیلی از مسایل رو بین خودمون حل کردیم!!!

از شما خوبان می خوام که ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید......


نوشته شده در شنبه 90/1/13ساعت 8:38 عصر توسط Ghazal نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin